قضيه شكل اول، قضيه شكل دوم: سرمايه گذران بيمسئوليت
اين بازار بي مشتري چرا آنقدر كاسب دارد
سينماي ايران اين روزها شاهد تناقض سئوالبرانگيزي است. از يك سو فيلمهاي اكران شده با كاهش چشمگير مخاطب روبرو است و تقسيم رقم فروش فيلمها بر تعداد سالنهاي نمايش دهنده، از نرفتن مردم به سينماها و بيانگيزگي آنها در دنبال كردن فيلمهاي ايراني نشان دارد. از سوي ديگر از درون سينما، اخباري به صورت رسمي و غير رسمي منتشر ميشود كه نشان از افزايش توليد و بالا رفتن دستمزد بازيگران دارد. در حالي كه ركود سينما را نميتوان انگار كرد، ترافيك صدور پروانه ساخت از يك سو و اخبار غير رسمي دستمزدهاي نجومي بازيگران، هر ناظر بيطرفي را به اين سئوال ميرساند كه در سينماي ايران چه خبر است و اين بازار بيمشتري چرا آنقدر كاسب به دور خود جمع كرده است؟
براي تحليل شرايط فعلي، بايد كمي از سينما فاصله گرفت. در حالي كه بازار سرمايهگذاري در زمينههايي چون صنعت، بازرگاني و بورس در انتظار شرايط مبهم پس از هدفمند كردن پرداخت يارانههاست، بسياري از سرمايهگذاران اين بازارها كه دنبال سرگرمي و تجربه حيطههاي تازه و يا حتي درست كردن كارنامهاي فرهنگي براي خود هستند، دست به سرمايهگذاري در سينما ميزنند. اين گروه از سرمايهگذاران براي يك بار و اغلب به صورت كاملا غير تخصصي به سرمايهگذاري در توليد فيلم روي ميآورند. اما بعد از آن ديگر فعاليتهاي فرهنگي براي اين گروه سرمايهداران چندان جذاب نيست، چه آنها دنبال هيجان بيشتر و در نهايت سرگرمي بيشتري هستند. اين سرمايهگذاران كه از روي كنجكاوي خود يا فرزندان و بستگانشان، كه نيمچه استعدادي در بازيگري يا كارگرداني دارند، خواستار ملاقات با بازيگران و سينماگران و به دست آوردن شهرت در ميان همكاران و اهل فاميلهستند. و برايشان فرقي ندارد فيلمي كه روي آن سرمايهگذاري ميكنند، چه فيلمي است و سازندهاش چه كارنامهاي دارد و اصلا در شرايط فعلي سينما و كشور توليد چنين فيلمي جايي از اعراب دارد؟ آنها با پول وارد سينما ميشوند و از آن طرف با دستآوردهاي ديگري خارج ميشوند. با چنين سرمايهگذاراني، افزايش كارگردانان و تهيهكنندگان فيلم اول قابل تحليل است. چون اين سرمايهگذران به دنبال كساني در سينما ميگردند كه به جاي داشتن سليقه و شعور تنها مطيع آنها بوده و با بازيگران مورد علاقه آنها ارتباط داشته باشند. براي آنها مهم نيست كه پرداخت دستمزدهاي گزاف به بازيگران چه ضربه هولناكي به سينماي ايران وارد ميآورد. آنها با منطق دارندگي و برازندگي سينماي كشور را به جائي ميكشانند كه نه چيز برازندهاي دارد و نه دارائي قابل ملاحظهاي.
آنها كه اندكي حافظه تاريخي در سينما دارند، مطمنئا فراموش نكردهاند كه چه تعداد از اين گروه سرمايهگذاران وارد سينما شده و دست به توليد چه نوع فيلمهايي زده و مطابق پيشبينيها فيلم ساخته شده، با شكست مفتضحانهاي در گيشه و در نزد منتقدان، سرمايهگذار را فرستاده پي كار اصليش و سينما در اين ميانمانده با تبعات دستمزدهاي افزايش يافته كاذب و تاثيرات منفي پيش آمده از توليد غير اصولي و كارشناسي.
در تمام كشورهاي جهان صاحبان سرمايه و صنايع براي بخشيدگي مالياتي دست به سرمايهگذاري فرهنگي ميزنند. اما در كشور ما صاحبان صنايع براي سرگرمي خود و خانواده و گرفتن عكس يادگاري با بازيگران مقداري از سرمايه معصلمانده خود را صرف بازي با سينما ميكنند. بازياي كه نتيجهاش توليد فيلمهاي سخيف و فروشهاي نحيف است. داستان سينماگراني كه به اطاعت اين گروه از سرمايهگذاران تن ميدهند كه داستاني است ديگر و البته پر آب چشم.