پس از آن رگبار بهاری

ميزان انرژي و توجهي كه صرف موفقيت دو فيلم اكران نوروزي شد، مانند آتشي كه به خاكستر نشسته و آرامشي كه بعد از يك طو‌فان موسمي باشد، شرايط نمايش عمومي فيلم‌هاي ايراني ديگر را تحت تاثير خود قرار‌داده است. اكران ساكت و بدون هيجان مرهم آخرين ساخته علير‌ضا داود‌نژاد كه با هر متر و معياري در سينماي ايران فيلم قابل توجهي‌است، از اولين نتايج خالي‌شدن باتري بهاري بود كه انگار ته‌كشيده‌است. آن دو فيلم هرچه بودند از همه امكانات اجتماعي مخاطبان سود بردند و تا حدود قابل توجهي نويسندگان و صاحب‌نظران سينمائي و غير سينمائي را با خود همراه‌كردند. اما اكنون سينماي ايران كه يك اثر قابل توجه خود را روي پرده مي‌بيند، ديگر هيچ قلندري نيست كه سر كوچه بايستد و هيچ صدائي نيست كه منتظر پژواكش باشد.

 ثابت شده كه كسي سينمائي ايران را با همه موجوديت فقير و بضاعت محدودش دوست ‌ندارد و همه مي‌خواهند كه اين مرغ عروسي و عزا را ذبح شده و بريان به سر سفره مجلس خود ببرند. از آن همه ستايش بي‌محابا چرا چيزي دست فيلم مرهم را نمي‌گيرد. چرا تلا‌لو جوايز بين‌المللي در چشم ما  از توجه يك فيلم‌ساز به يك بحران اجتماعي كه همدلانه و از سر مسئوليت‌پذيري است، بيشتر نور دارد. چه در نگرش دولتي كه اين فيلم را در جشنواره روانه بخش نوعي‌نگاه مي‌كند و چه در نگاه منتقدان هيجان زده كه ديگر ناي نقد و تحليل ندارند، خبري از حمايت فيلمي تشنه حمايت نيست.

 به عبارت ديگر بايد اين قانون بي‌رحم را بپذيريم كه محصولات سينماي ايران وقتي مورد توجه قرار مي‌گيرند كه در يك جريان غير سينمائي و از بيرون مناسبات فرهنگي حمايت شوند. اين قانون نا‌نوشته آيا تعبير همان واژه بي مصداق مافيا نيست. آيا باند بازي تنها چاره راه حل بي‌توجهي به سينما متفاوت‌تر و فرهنگي‌ تر ايران است. ‌شايد قبول اين قانون از سوي آدم‌هاي داراي سود و زيان از قبل سينماي ايران قابل توجيه باشد، اما براي نخبگان چه مي‌توان گفت.

در حالي كه جشنواره ‌كيش به يك مهماني بي‌اثر تبديل شده و تنها فضاي رسانه‌اي كشور را مدتي به خود مشغول كرده و در زماني كه اداره كل‌نظارت و ارزشيابي به مميزي رسانه‌اي دستمزد ستاره‌ها مي‌پردازد و در دوراني كه حجم‌حاشيه‌هاي اخبار اقتصادي و معيشتي مردم توجه به سينما را لاجرم دورتر از اذهان عمومي مي‌برد، سينماي‌ايران بعد از يك رگبار بهاري با اكران خشك و سردي روبرو است كه با كمي تقسيم توجه و با اندكي آيند‌ه‌نگري مي‌توان به تدوام بهارش دلخوش بود. حال اگر رگباري در كار نباشد‌غمي نيست، ما دلخوش نم‌نم‌ بارانيم. مرهم را فراموش نكنيد و مرهم‌هائي كه در راهند. هنوز از سال يازده ماه باقي‌است.