نماینده تام­ الاختیار جنون در سینما

شخصيت مجيد ظروفچي در فيلم سوته‌دلان( 1356) با بازي بهروز وثوقي، نماينده آن معنايي از جنون است كه بيش از علي‌حاتمي در آثار ادبيات كلاسيك فارسي شرح آن رفته. مجنون به عنوان نماينده ازلي و ابدي عشاق ديوانه با نام با مسمايش در نظم و نثر پارسي، آدمي است كه رفتار‌‌هاي غير طبيعي‌اش ريشه در عشق بي‌پايانش به ليلي دارد. در داستان ليلي و مجنون، همه ناهنجاري‌هاي كه از مجنون سر مي‌زند با توجه به علاقه عميق و بي‌پايان عاشق به معشوق نه تنها قابل توجيه بلكه داراي تعابير عميق عارفانه و صوفيانه است. در منظومه نظامي و در همه اشاراتي كه شاعران و نويسندگان به رفتار‌هاي مجنون داشته‌اند، مسئله به ‌هيچ وجه بازتاب عشق يك مرد به يك زن نيست. مسير عشق ديوانه‌وار و مجانين عارف مسلك در طريق عاشقي عبور از معشوق به معبود است. عشق راهي جلوي عاشق پهن مي‌كند كه او از همه چيزش( زندگي عرفي و رايج) مي‌گذرد و خود را آنچنان غرق اين تمناي دائم مي‌كند كه ديگران به چشم ظاهر‌بين و متر و معيار‌هاي زندگي روزمره چاره‌اي ندارند كه او را ديوانه بخوانند. ادبيات كلاسيك فارسي سرشار از چنين روايات و اشارات است و علي‌حاتمي در يكي از كاملترين و بهترين آثارش دست روي چنين جنوني مي‌گذارد. مجيد ظروفچي، اگر چه جوان است و اگرچه بالغ است، اما معيار‌هاي زندگيش و منطق نگرشش به جهان همپاي جسمش رشد نيافته و دركش از جهان دركي كودكانه و منحصر به فرد است. ديوانه كسي نيست جز كسي كه منطق زمان و مكان و مصلحت و رفتار‌هاي مطابق با هنجار‌ها را نشناسد. با اين متر و معيار مجيد ظروفچي ديوانه است. ديوانه‌اي نشان دار كه همه چيزيش از عرف جامعه بيرون است. اما حاتمي براي خلق اين شخصيت زمينه‌اي از صداقت و بي‌الايشي را فراهم مي‌كند تا براي رسيدن به نگرش عارفانه خود در داستان زمينه چيني مناسبي داشته باشد. مجيد شيرين عقلي صادق است. صداقتش به همراه نگرش كودكانه‌اش به جهان از او منقدي ساخته كه جهان پيرامونش را به راحتي و با معيار‌هايي كودكانه اما اصيل نقد مي‌كند. نگرش او به رفتار‌هاي خانواده‌اش و اهل و محل و دروغ‌هاي مصلحتي روزمره و رياكاري‌هاي موسوم نشان مي‌‌دهد كه مجيد اگرچه از نعمت مصلحت بيني براي زندگي عادي بي‌بهره است، اما صداقتش بهره بزرگتري از معرفت برايش فراهم مي‌‌كند. معرفتي كه تنها مخاطبان داستان حاتمي به آن شهادت مي‌دهند.

 آشنايي مجيد با اقدس( شهره‌آغداشلو) كه قرار است تمهيدي عالمانه و مصلحانه براي درمان جنون او باشد، زمينه را براي بروز رفتار‌هاي غير عرفي و جنون آميز او كه اينك دليلي عاشقانه‌اي هم پيدا كرده بيشتر مهيا مي‌كند. مجيد با صداقت كودكانه‌اش عشقي را رقم مي‌زند كه اقدس در او حل مي‌شود. اقدس كه سرنوشت سياهش او را ناحيه‌نشين كرده و هرچه كه از پيرامونش ديده مصداق بارز ريا بوده و بس اكنون با ديدن مجيد صادق عاشق پيشه كه ديوانه‌وار دوستش دارد، خروج از دايره عرف و رفتار‌هاي عرفي همچون مجيد را بر ادامه زندگي منطقي اما سرد و سياهي كه دارد ترجيح مي‌دهد. اين پيوند كودكانه با معيار هاي جامعه جور در نمي‌ايد. حبيب برادر بزرگتر مجيد كه معيار‌هاي زندگي روزمره او را از نعمت عشق محروم كرده ، همانطور كه باعث اين آشنايي شده، زمينه ويراني آن را هم فراهم مي‌كند. مرگ مجيد در جاده امامزاده داود مرگ پاكي است براي نماينده عشق سواديي در داستان سوته‌دلان. اشاره به دير رسيدن مجيد در همه زندگي شايد نقدي باشد بر زندگي سريع اما بي‌عشق رايج. زندگي براي عاشق شدن و عاشق ماندن به روش داستاني كه سوته‌دلان و راويش برگزيده نياز به تحمل، صداقت و اندكي جنون دارد و اين چيزي نيست جز يك افسانه. افسانه عشق مجيد ظروفچي جوبچي به اقدس دختري از دختران محله بدنام شهر. مجيد ظروفچي از دنياي عشاق مجنون ادبيات كلاسيك ايران وارد دنياي سينما مي‌شود و انگار تنها نماينده تام‌الاختيار اين جنون است در سينما.