در سال آخر حضور مدیران فعلی سینما
سينما زمين سوخته سياست
پروژه تبديل سينماي ايران توسط نمايندگان جناحهاي سياسي به زمين سوخته براي رقبا، شايد بتواند وضعيت سينماي کشور را در آخرين سال حضور مديران فعلي روشن کند. ناامني در اکران، رکود در توليد، ضعف ساختار اداري و اجرايي و آشفتگي در همه ابعاد صنفي و حرفهاي اولين کلماتي است که براي توصيف سينماي ايران در سال نود و يک به ذهن ميآيد و جالب است که فيلمهاي به شدت کنترل شده نقش چنداني در اين بحران نداشتند. چرا که انگار سرچشمه از جاي ديگري گلآلود است.
داستان امروز سينماي ايران ارتباطی به فيلم و سينما ندارد. سينماي کوچک و فقير و نجيب و شريف ايران به محملي براي بازيهای سياسي تبديل شده. مديران به عنوان نمايندگان سياسي دولت در سينما براي مقابله با نمايندگان سياسي جناحهاي رقيب در سينما به شکل کاملا روشني مواضع رقيبان را مورد هدف قرار دادهاند و از سوي ديگر رقبا نيز از همه امکانات خود براي مواجه و مقابله به مثل استفاده ميکنند.
يکي صنوف را منحل ميکند و ديگري اکران را نابود. يکي نامه مفتضح مينويسد و ديگري بيانيه مبارزطلبي. يکي پروانه ساخت صادر نميکند و ديگري پروانه نمايش را تهديد ميکند. يکي به صنوف عيدي ميدهد و ديگري وعده. يکي اکران را مطابق ميلش ميچيند و ديگري مطابق ميلش بهم ميزند. يکي سالن نميدهد براي اکران فيلم و ديگري سالن نميدهد براي انتخابات صنفي. یکی میگوید: سینما حالش خوب نیست چون مدیران آن مظلوم هستند و اهالی خانه سینما مظلوم و دیگری میگوید: وای به حال سینماگری که میگویند سینما حالش خوب نیست و نمیدانند که امروز چه خبر است.
فيلمسازان مهرههايي هستند که با کمترين توجه و کمترين فشار به بازي گرفته ميشوند و آنها نيز با دليل و بيدليل موجه و غير موجه تن به اين بازي دور از سينما و فيلمسازي ميدهند. هدف اين دو جناح در اين زد و خوردهاي سينمايي تبديل سينما به زمين سوخته براي حريف است. يا سينما براي ما جايي براي يارکشي سياسي هست يا نيست. اگر هست زندهباد سينما و اگر نيست براي رقيب هم نبايد باشد. با چنين هدف و شعاري بياهميتترين چيز سينماست. در اين قربانگاه چه فرق «سيب و سلما» و «نارنجيپوش». چه اهميت دارد مهرجويي يا بهمني و چه محلي از اعراب دارد مخاطب.
آيا کسي حق دارد بپرسد که نقش سازمان سينمايي در کاهش بحران فعلي سينما چيست و چرا مديران ارتقا يافته از جايگاه بالا رفته مديريتي خود استفاده نميکنند و هر چه بر سابقه تشکيل سازمان سينمايي افزوده ميشود برگي ديگر بر نابساماني در پرونده مفتوح سينما رقم ميخورد.
در حالي که پائين کشيدن دو فيلم در اکران سال جديد نشان داد که سازمان سينمايي بر خلاف نظر موسسان آن قدرت اجرایي قابلاتکايي حتي در حد معاونت سابق ندارد، جلوگيري از نمايش فيلم «تلفن همراه رئيسجمهور» به خاطر مخالفت يک مقام دولتي نشان از آن دارد که انگار يد و بيضاي سازمان سينمايي فقط براي اهالي بيپشتوانه سينما کاربرد دارد و اين سازمان تازه نفس حتي در چشم همان کساني که قرار است حاميان و همراهان اصليش باشند، وجاهت ندارد و بازيهای سياسي در سينماي امروز ايران حرف اول را ميزند.
تاريخ نشان داده که سياستپيشهگان با هنرپيشهگان فقط عکس يادگاري ميگيرند براي روز يارکشي. تبديل سينما به زمين سوخته حريفان سياست امروز است تا روزهاي بعدي برسد و سياستهاي بعدي.