اولين دلخوشي بزرگ روز اول
وقوع هر اتفاق، خبر از واقعهاي ميدهد كه در پشت اتفاق نفس ميكشد. خودماني اين جمله عنوان فيلمنامه فيلم نشده بهرام بيضايي است: <اتفاق خودش نميافتد.> بحثي كه پس از پايان نمايش <آتشسبز> دومين ساخته محمدرضا اصلاني ميان منتقدان و خبرنگاران درگرفت، حاصل بلايي بود كه زماني هشداردهنده آن بوديم و اكنون گريبانگير ما شده است.
<آتشسبز> از همان ابتدا معلوم بود كه فيلمي بيرون از حوصله روزمرگي رايج اين روزهاي ماست. نمايش اين فيلم در آخرين ساعات اولين روز جشنواره بيش از اين كه درون فيلم را هويدا كند، درون نهفته و بيحوصله و خسته ما را به نمايش گذاشت.
زماني بحث اول سينماي ايران اين بود كه فيلمهاي دمدستي و يكبار مصرف سطح زيباييشناسي عمومي را كاهش و رابطه فطري مخاطب با اثر را مخدوش ميكند، حالا به وضوح ميتوان ديد كه اين بلا بيشتر بر سر ما آمده است تا بر ديگران و تماشاي <آتش سبز> در چنين شرايطي نامش به تحمل تغيير ميكند. اين كه ما نيز بخشي از اين جامعه روزيزده و روزمرهايم حرفي نيست، اما همكاران عزيز اگر در سينماي مطبوعات همان اتفاقي بيفتد كه در سالنهاي ديگر، پس چه كسي نبض اين روزگار را بگيرد و بداند تب روزمرگي عمومي روي درجه چند است؟ آتش سبز> فيلمي است كه از حوصله امروز ما بيرون است و اين فاجعهاي است كه بايد برايش كاري بكنيم. بدون شك راه نقد باز است و مخالفان و موافقان مركب زين كرده در راه.
براي پايان اين يادداشت، دور از انصاف است كه شاهكار مرتضي پورصمدي در قاببندي و نورپردازي و فيلمبرداري <آتش سبز> فراموش شود. پورصمدي اولين دلخوشي بزرگ روز اول بود.